نتیجهگیری از نظریه مواجهه با اشکالات نظام اداری
سازمانها میتوانند به روشهای مختلفی نسبت به بهبود کیفیت خدمات خود اقدام کنند اما کیفیت خدمات ارائه شده، بستگی به کارکنان به عنوان منابع انسانی ارائهکنندهی آن خدمات دارد چرا که کارکنان مهمترین حلقه از این زنجیرهی کیفیت را تشکیل میدهند. مؤلفهی اصلی تشکیلدهندهی سازمانها و استفادهکنندگان از خدمات سازمانها مردم هستند و مدیریت اثربخش درخواستها و نیازمندیهای آنان وظیفهی اصلی مدیریت منابع انسانی است. امروزه هیچ سازمانی بدون برخورداری از منابع انسانی فرهیخته و آگاه قادر به بقاء، انتظام و بالندگی نیست و نمیتواند از رشد سریع، بهبود مستمر، کارآمدی، انعطاف، انطباقپذیری و آمادگی لازم برای مواجهه با چالشهای پیش رو برخوردار باشد.
کار در سازمانها از دو جنبه کارکنان را تحت تأثیر قرار میدهد: نخست، از جنبه شخصی و تأثیرهایی که بر روان و جسم فرد میگذارد و دیگر از جنبه اجتماعی و اثرپذیری متقابل فرد و جامعه؛ کار ممکن است تأثیر مثبت یا منفی بر جسم و جان انسان بگذارد و میتواند به فرد منزلت اجتماعی ببخشد و توازن را میان فرد انسانی و جامعه برقرار سازد.
درخواستها و نیازمندیهای منابع انسانی خصوصیاتی متفاوت از محصولات و کالاهای فیزیکی دارند و این ارزیابی کیفیت خدمات را مشکلتر میکند. فهم نیازمندیهای کارکنان توسط مدیران منابع انسانی یکی از مهارتهای مهم و اساسی ایشان در مدیریت منابع انسانی است؛ «اگر نیازمندیها به درستی شناسایی نشوند، خوب انجام دادن بقیه کارها دیگر اهمیتی نخواهد داشت». با چنین برداشتی، گراندد تئوری یک روش کیفی مناسب و ساختیافته جهت پژوهش بر اساس دادههای گردآوری شده از محیط و شرایط واقعی برای تعیین نیازمندیها و تعیین مشکلات و موانع کارکنان در انجام بهینهی کارها میباشد.
در این مطالعه، نیازمندیهای کارکنان با استفاده از مصاحبه و پرسشنامه مشخص شدند (کدهای باز)؛ سپس با طبقهبندی کردن نیازمندیها، کدهای محوری مشخص شدند و برای تعیین کدهای انتخابی از تحلیل دادههای جمعآوری شده استفاده شد. بر اساس نتایج حاصل از تحلیل دادهها، مهمترین مشکلات منابع انسانی مربوط به عوامل سازمانی، مدیریتی، فردی، شغلی و آموزشی هستند و عوامل رفاهی، خارجی، روحی- روانی، فنآوری و ارتباطی، در زمان تحقیق، اثرات منفی کمتری بر کارایی کارکنان دارند. مهمترین عوامل بروز مشکل عبارتند از: عوامل سازمانی، مدیریتی، فردی، ساختاری، رویکردی و رفتاری؛ همچنین عوامل: محیطی، عملکردی، رفاهی، اقتصادی و فناوری نقش کمتری را در ایجاد مشکلات دارند. مشکلات برای کارمندان دارای پیامدهای شغلی (روزمرگی، درخواست تغییر شغل و عدم بازدهی مناسب)، روحی – روانی و اجتماعی؛ و برای سازمان دارای پیامدهای عملکردی و مالی است. بیشترین درخواستهای اصلاحی مربوط به تغییر در حوزههای: سازمانی، ساختاری، مدیریتی، آموزشی، رویکردی، تشویقی و تنبیهی، ارتباطی، فرهنگی و اقتصادی است.
نتایج حاصل از این پژوهش با یافتههای قبلی حاصل از مطالعهی تئوری سازمان و بررسی ساختار سلسله مراتبی آن و نیز تجارب عملی مؤلف سازگار است؛ در آنجا برای رفع مشکلات و ایجاد فرصتهای جدید، راهبرد ایجاد سازمانهای دانشمحور پیشنهاد شد. با توجه به ارکان سه گانه مدیریت دانش: ساختار سازمانی، فرهنگ سازمانی و فنآوری اطلاعات و نظر به این که مشکلات چندانی در استفاده از تکنولوژی روزآمد نداریم بر نیاز به تغییر در ساختار و رویهها و فرهنگ سازمانی تأکید شد.
هدف مؤلف، کمک به کارکنان و مدیران منابع انسانی در تشخیص نیازمندیها و موانع و مشکلات کارکنان با استفاده از روش گراندد تئوری و در نتیجه توسعهی راهبردهای مناسب و مؤثر میباشد. به این ترتیب رضایت بیشتر کارکنان و ارتقاء کیفیت و عملکرد بهتر سازمان فراهم خواهد شد.
محدویتهای مطالعه و توصیهها برای مطالعات بعدی
منابع انسانی یک سازمان شامل طیف گستردهای از نیروها شامل: کارکنان رسمی، غیر رسمی، قراردادی، پیمانکاری، شرکتی، مشاورین، بازنشستگان، وظیفهبگیران و ... میباشند. موانع و مشکلات کارکنان با تمرکز بر گروهی از کارمندان رسمی با سطوح تحصیلی لیسانس به بالا و سطوح سازمانی پایینتر از مدیران ادارات و مدیران کل مشخص شدند؛ سایر انواع کارکنان و نیز سطوح تحصیلی کمتر از لیسانس مورد بررسی قرار نگرفتند. به دلیل انجام تحقیق در وقت اداری و کمبود وقت اختصاصی برای مصاحبه، همچنین ترجیح بسیاری از پرسششوندگان مبنی بر نیاز به زمان کافی برای فکر کردن، پرسشها به صورت مکتوب در اختیار ایشان قرار میگرفت و امکان انجام مصاحبه وجود نداشت.
در مطالعات بعدی، میتوان سایر منابع انسانی را نیز مورد پرسش و مصاحبه قرار داد. به این ترتیب امکان مقایسهی نیازمندیهای گروههای مختلف فراهم خواهد شد و ممکن است منجر به اتخاذ راهبردهای متفاوت در بخشهای مختلف گردد. همچنین به دلیل حجم زیاد دادههای گردآوری شده، لازم است در انجام تحقیق از افراد بیشتری کمک گرفت.
در مورد مفاهیم ایجاد شده، باید توجه کرد که همه مشخصات هر مفهوم در اینجا مشخص نشدهاند، به عبارت دیگر در اینجا از یک مشخصهی جزئی به مفهوم کلی رسیدهایم اما مسیر عکس آن جهت تعیین سایر مشخصات آن مفهوم پیموده نشده است. به عنوان مثال از عنوان اصلی "عدم پیشرفت و ارتقاء" به مفهوم "ایستایی و تحولگریزی" رسیدهایم اما این مفهوم علاوه بر این عنوان، شامل موارد مشخصهی دیگری هم هست که الزاماً در اینجا ذکر نشده است. این موضوع در اصل مفاهیم خللی ایجاد نمیکند یعنی میدانیم مفاهیمی مثل ایستایی و تحولگریزی، فساد اداری و بیتفاوتی وجود دارند هر چند تمامی نشانههای آن در اینجا مشخص نشده باشد. برای ارائهی راه حل و مقایسهی آن با وضعیت موجود، بهتر است نسبت به تکمیل سایر مشخصات این مفاهیم نیز اقدام کرد.