سگی بگذار، مردمآزاری مکن!
حاصل نادیدهانگاری فرهنگ خودی و تقلید کورکورانه از بیگانگان
در کمال تعجب امروز در پارکی که ورزش صبحگاهی میکردم اثری از سگگردانها نبود! فکر کردم با توجه به حادثه جدیدی که در آن امیرعلی کوچولو در باسمنج تبریز مورد حمله سگها قرار گرفته و کشته شده، شاید از کلوخ سازمانهای دولتی جرقهای پریده و سگگراها، موقت هم شده، به حد و حدود خودشان برگشتهاند که در آخرین لحظات سگی و به دنبال او آدمش مثل جن بوداده ظاهر شدند. انگار سگبازها نقش نماینده و ستون پنجم سگها در میان آدمیان را بازی میکنند!
علت ناهنجاری انسانها هرچه باشد دلیل نمیشود مثل زامبیها تلافی آن را با بلا و مزاحمت سر دیگر آدمها در بیاورند. اشکالات اساسی در سگبازی و عملکرد سگبازها هست که بر اساس آن دیگران حق دارند و باید در کار آنها دخالت و قضاوت کنند:
- حقوق ذینفعان و دیگران را نمیشناسند و رعایت نمیکنند یا خود را به جاهلیت میزنند؛ مثلاً فضاهای عمومی مانند پارک، پیادهرو، مغازه و فروشگاه مربوط به عموم مردم است که در آن اغلب افراد نیز با حضور سگ مشکل دارند و مخالف آن هستند. در حالی که سگبازها به عمد هم سگ خود را وارد این فضاها میکنند و باعث راندهشدن انسانها از این فضاها میشوند، هم حیوانات را حتی بدون قلاده و پوزهبند داخل دستوپای آدمها رها میکنند، هم اغلب آنها افرادی پلشت و کثیف هستند که الزامات حیوانگردی مثل جمعآوری فضولات حیوانات را رعایت نمیکنند یا تهمانده غذاهای خود را در این فضاها رها میکنند و امثال این رفتارهای نادرست که جز از افراد بیتوجه و نادرست انتظار نمیرود.
- اخلاق تهاجمی نسبت به دیگران: زمانی که حضور حیوانات باعث آزار و زحمت افراد شود و آنها به سگگردان اعتراض/اعلام/هشدار کنند، اغلب سگگردانها، انگار تحت آموزش و تصمیم قبلی یا تحت تأثیر کمال همنشینی با سگها، رفتاری تهاجمی و خشونتآمیز در پیش میگیرند؛ درست مثل یک گلهی سگ وقتی که سنگی بین آنها به زمین بیافتد همگی آنها دانسته و نادانسته فقط چنگ و پنجه و خرناس میکشند؛ آنچنان که گویی خود سگها هم از جوزدگی این انساننماها شرمنده و خجالتزده میشوند.
نکته عجیب این است که سگبازها، مثل همه خلافکاران، چابک و باهوش هستند و با درک موقعیت، برای ادامهی خباثت خودشان در دستاندازی به حقوق دیگران برای کسب لذتهای موهوم، واکنش مناسب نشان میدهند. اما سازمانهای دولتی یا بیهوش و بیشعور، قدرت درک نیازها و رویدادهای جامعه را ندارند؛ یا خرفت و بیتفاوت فقط نظارهگر بینظمی و تکرار حوادث ناگوار هستند. سگگردانی در اجتماع، بجای گردش سگی در زمین شخصی خودشان، یک حرکت احمقانه است و بیعملی سازمانهای دولتی یک حماقت دیگر. گروه اول با آسیبزدن به افراد باعث ازهمپاشیدگی اجتماعی هستند که تلاش دارند در آن خودنمایی کنند؛ کار دسته دوم به معنای ناکارآمدی و خلاف فلسفه وجودی آنهاست. این که کدام گروه علت وجود گروه دیگر است مشخص نیست، در واقع رابطهی این دو گروه مثل رابطهی مرغ و تخممرغ و لازم و ملزوم یکدیگر هستند؛ یکی خبیث و باهوش، دیگری بیهوش و ناکارآمد؛ و هر دو احمق، پایمالکننده حقوق دیگران و آسیبزننده به اجتماع انسانی.
اما بیشعورتر و احمقانهتر از هر دو گروه بالا، افرادی هستند که بدون هیچ منفعت یا لذتی، یا هیچ تمایلی برای سگگردانی، مشوق این دو گروه و حفظ و تقویت وضعیت موجود هستند؛ همینها هستند که امیددهنده و انگیزهبخش آنها و باعث خلط درست و نادرست و التقاط حق و باطل هستند. این گروه کثیر قدرت این را دارند که فقط با طرد و بیتوجهی به آن دو گروه باعث تعدیل رفتار هر دو گروه شوند؛ ولی با ندانمکاری در نقش مشوق و مقوم هر دو ظاهر میشوند. به نظرم در مقصریابی و علتیابی این اشکال، اگر هر یک از آن دو گروه خبیث و نادان، ده درصد تقصیرکار باشند؛ هشتاد درصد اشکالات به همین گروه مشوق و خدمتکاران بیمزد و منت آن دو گروه برمیگردد.
پدیدههای همراه: سگی و موتوری و سیگاری. در کنار سگبازها، پدیدهها و آسیبهای دیگری، آن هم طبعاً از همین جنس، ظاهر میشوند: کبوتربازی و گربهبازی که البته آسیب مستقیم اینها بیشتر فردی است؛ سیگاریهایی که بیتوجه به دیگران فضای تنفس و سلامت مردم را به خطر میاندازند؛ و موتوریهایی در پارکها و پیادهروها و خیابانها که نظم آمدوشد را در جامعه مختل میکنند. هرجا اینها باشند، معمولاً چاقوکشان، معتادان، زورگیری و خفتگیری و امثال اینها هم پیدا میشود؛ چون وجود و ظهور اینها هم نیازمند همان بستر بیدروپیکر و به گند کشیدهای است که توسط امثال این گروهها فراهم میشود؛ جای اینها هیچگاه یک اجتماع درست و حسابی نیست!
فرهنگ و ادبیات ایران، غنی از پندها و تجربیات اقوام و نسلهای مختلف برای تشکیل و تقویت اجتماع است. پشتپا زدن به این فرهنگ غنی که حاصل چندهزار سال تجربهی زیستی از باسابقهترین تمدن بشری در این سرزمین است و نادیدهانگاری آن، درجازدنها و بیتفاوتیها یا تقلید کورکورانه و پیروی ناآگاهانه در التقاط و ترکیب غلط خردهاجزای فرهنگهای بیگانه با فرهنگ ایرانی-اسلامی، نتیجهای جز بیهویتی، یلگی و رهاشدگی در جامعه انسانی ندارد. برای یادآوری، چند نمونه از این ادبیات عبارتند از:
- هر چند به نزد عامه این باشد زشت؛ سگ به ز من است اگر برم نام بهشت. رباعیات خیام
- سگی بگذار، ما هم مردمانیم! مولوی
- خلق را تقلیدشان بر باد داد؛ ای دو صد لعنت بر این تقلید باد. مولوی
- سگ از مردم مردمآزار به. سعدی
- کند با جنس خود هر جنس پرواز؛ کبوتر با کبوتر باز با باز. نظامی گنجوی
- بیداد مکن که مردم آزاری تو؛ در زیر لبی به یا ربی برخیزد. رباعیات ابوسعید ابوالخیر
- چون مار سرم بکوب ارت دم دارم؛ از سگ بترم گرت به مردم دارم. رباعیات سنایی غزنوی
- پی تقلید رفتن از کوریست. اوحدی مراغهای
- می بخور، منبر بسوزان، مردمآزاری مکن (مردمآزاری از گناهانی است که خدا هم از آن نمیگذرد) . سید اشرف الدین گیلانی معروف به نسیم شمال
- به یزدان که گر ما خرد داشتیم؛ کجا این سرانجام بد داشتیم. مصطفی سرخوش
یادداشت - زمانی برای تحقیر ایرانیان میگفتند: ورود ایرانی و سگ ممنوع!
یادداشت: در ادبیات و فرهنگ ایرانی-جهانی همچنین این اعتقاد وجود دارد که موجودات ماوراءالطبیعه مانند ارواح و اجنه برای ورود به اجتماع انسانی به شکل حیواناتی مثل سگ و گربه ظاهر میشوند یا اینکه حیوانات همراه انسانها را به تسخیر خود در میآورند (کتب داستانی مثل شاهنامه فردوسی که یک اثر حماسی است یا حدیقه الحقیقه سنایی که یک اثر عرفانی است، و غیره از قدیم تاکنون را بخوانید، یا از بزرگان خود بپرسید، یا جستجو کنید)؛ بنابراین جای حیوانات در داخل خانهها و بغل آدمها نیست، اگر مفید هستند جای آنها باید مجزا و داخل حیاط و طویله باشد، علاوه بر رعایت بهداشت زندگی انسانی، این برای حفظ حریم خود حیوانات هم بهتر است!
Content credentials
Generated with AI ∙ January 30, 2024 at 11:30 PM
تصاویر ایجادی توسط هوش مصنوعی