اشاعره و معتزلیون، ریشههای مشکلات ایران؟
بحث فقهی-حوزوی متضاد با فرهنگ ایران ریشهی مشکلات ماست؛ یا شعارگرایی حاکمان و فرار مدیران از اقدام و عمل؟
در فضای مجازی و ادبیات سیاسی، ریشهی اغلب اشکالات کنونی ایران، غلبه نظریه و تفکر اشعری بر اعتزالی از دوران سلجوقیان به بعد و تاکنون عنوان میشود. بحث اشعری و اعتزالی از مباحث حوزوی مورد اختلاف اهل سنت است، و احتمالا ربط چندانی به شیعه ندارد!
در تعارض بین عقل و حدیث، اعتزالیون اولویت و تأکید [زیادی] بر عقل داشتند، در مقابل آنها اهل حدیث با کنار گذاشتن عقل، تأکید غالب و اولویت بر احادیث و روایات داشتند؛ اشاعره از انشعابهای اهل حدیث است و ضمن مخالفت با اعتزال، سعی در ایجاد تعادل بین این دو نظریه فقهی مذهبی داشتند.
گروههاى چهارگانه مذهبی اهل سنت، در قرن سوم و چهارم با آغاز دوران امامت حضرت صادق (علیهالسلام) به وجود آمدند. در بين اهل سنت تا قرن هفتم، حق اجتهاد محفوظ بود؛ در اين قرن به علل خاص تاريخى، با برگزارى شورايى اين حق از علما سلب گرديد و آنان مجبور شدند براى هميشه، از نظريات علماى قرن دوم و سوم هجرى تبعيت كنند و از اينجا مسئله حصر مذاهب فقهى، به مذاهب چهارگانه به وجود آمد(۱). در نتیجه میتوان تمامی مذاهب اهل سنت امروزی را به علت تعطیلی اجتهاد و پیروی از روایات و نظریات درگذشتگان، به نوعی از اهل حدیث(اشعری) دانست.
ریشههای تفاوت در اعتزال و اشعری به بحث انسانشناسی و خداشناسی برمیگردد؛ آنچه مربوط به انسان هست، بحث جبر و اختیار است: اشعری تأکید بر جبر در رفتار و سرنوشت انسان دارد؛ اعتزال تأکید بر اختیار دارد. مباحث حوزوی ایران هم بین این دو و از موضوعهای حل نشده، با تسلیم به جبر است.
در نهایت [از نظر شیعه]، «بر اساس حدیث ثقلین از نبی اکرم _ صلّی الله علیه و آله _ چنین نتیجه میگیریم که اشعری در طریق ضلالت بود و مکتبی که بوجود آورد بر خلاف قرآن و اهل بیت _ علیهمالسلام _ بنیانگذاری شد و راه ضلالت را در پیش گرفت و عدهای را نیز گمراه کرد»(۲). بنابراین انتساب نظریات فقهی شیعیان به یکی از تقسیمات اعتزال یا اشعری یا اهل حدیث، عجیب به نظر میرسد؛ هرچند در روش و اجتهاد، برخی گرایشهای اعتزال به شیعه شبیهتر است.
در عمل تفکیک مشخص و واضحی بین اشعریان و اعتزالیان وجود ندارد؛ مثلا بر خلاف نظریه خودشان، برخی اعتدالیون معتقد به شفاعت هستند و از آن طرف هم برخی اشعریون منکر شفاعت هستند. از طرفی نیز اغلب افراد در هر کدام از این دو رویکرد برای رد رویکرد دیگری از نظریه همان رویکرد استفاده میکنند، مثلاً فرد مدعی اعتزالی با تکیه بر احادیث و گفتههای افراد و نه استدلال عقلی، حکم به رد اشعریون میدهد!
یکی از علل پیشرفت کشورهای عربی و کاهش اختلافات آنها، اتحاد نظری در مباحث دینی، گفته میشود که همان نظریه اهل حدیث و عدم اجتهاد در موضوعهای جدید است؛ در حالی که پیشرفتهای کنونی انسانی حاصل علم و کاربست عقل هستند.
چه ظرف الهی باشد و محتوای آن عقل، چه ظرف عقل باشد و محتوا الهی، چه تفاوتی میکند؟ چه سر به کلاه، چه کلاه به سر؟ بعلاوه مگر نزد اشعریون و اعتزالیون بین عقل و دین تفاوتی هم وجود دارد؟ همچنین چگونگی غلبهی اشعری بودن در جامعه شیعی، و با توجه به پیامدهای مخرب ادعایی علیه آن، چگونگی بقای این غلبهی تفکری در طی بیش از هزار سال، و نیز چرایی شناخت آن بهعنوان ریشهی مشکلات ایران مشخص نیست.
تمرکز بر موضوع محوری خداشناسی و انسانشناسی در مباحث اعتزالی و اشعری، و توجه به امتداد فلسفی و تمدنی آنها میتواند مرتبط با مباحث پیشرفت و توسعه انگاشته شود. اما در تاریخ ایران و بهخصوص وضعیت چند قرن اخیر، ساختارهای سازمانی کاملاً کپی نمونههای غربی، و سیاستگذاریها و قواعد، شکلدهندهی پندار و گفتار و کردار انسانها نیز به تقلید از آنها انجام میشود.
در نتیجه فراتر از مباحث فقهی-حوزوی اعتزالی و اشعری، بهویژه اعتقاد شیعه بر ظلالت و گمراهی تفکر اشعری، ریشههای مشکلات کنونی ایران را میتوان بیشتر در شعارگرایی، پردازش مکرر و بازگویی گفتههای درگذشتگان، و در یک کلام پرهیز از اقدام و عمل دانست.
منابع و مراجع:
۱. مهدی طاها؛ فرق بین اشاعره و معتزله. پایگاه پاسخگویی به سوالات دینی. ۳۱ تیر ۱۳۹۶
https://hadana.ir/فرق-بین-اشاعره-و-معتزله/
۲. حمید الله رفیعی. تفاوت بین مذهب معتزله و اشاعره. پایگاه علمی فرهنگی اعتقادی الشیعه
https://fa.al-shia.org/تفاوت-بین-مذهب-معتزله-و-اشاعره/