وب‌نوشت, اجتماع, سیاست, عمومی

دوراهی انتخابات مجلس: مشارکت یا تحریم؟

تصمیم و راهبرد درست برای ادامه استقرار مردم‌سالاری کدام است؟

سعید علی‌حسینی

حوادث و آشوب‌های سال پیش در جنبش زن، زندگی، آزادی؛ بعلاوه مشکلات مزمن اقتصادی-سیاسی و همچنین عملکرد غیرپاسخ‌گویانه نهادهای تصمیم‌گیر در موضوع انتخابات؛ باعث شکل‌گیری و پیشنهاد دو راهکار در در دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال 1402 شده است: شعار معترضین به وضعیت موجود، تحریم و عدم مشارکت در انتخابات است؛ و شعار دیگر: مشارکت هرچه بیشتر در مجلس و پیشبرد برنامه‌های مورد نظر از طریق گفت‌وگو و امکانات قانونی موجود.

اگر روند کلی و اهداف را در نظر بگیریم شرکت در انتخابات معنادار می‌شود، و بر تصمیم کبری برای استقرار مردم‌سالاری و ادامه روند دویست ساله باقی می‌مانیم.

ایجاد فرودگاه در شهری مثل گناباد چند دهه طول کشیده تا آجر به آجر جان بگیرد و هنوز هم نوپا است، اوضاع کشور که جای خود دارد؛ از فرایند پیشنهاد و تصویب طرح که بگذریم، گاهی بودجه آن برای چند سال قطع شد، گاهی اصل طرح با رایزنی شهرهای اطراف به آن شهرها انتقال یافت، گاهی شهرهای رقیب سعی در کنار گذاشتن آن کردند، اغلب زمان‌ها در پیچ و خم کاغذبازی نظام اداری گیر کرد، گاهی هواپیما نبود و زمانی هم مسافر، و انواع مشکلات دیگر از این قبیل. هرجایی از این فرایند طولانی اگر ناامیدی حاکم شده بود و دست از تلاش برداشته بودند امروز هیچ اثری از این فرودگاه در این شهر نبود. با همه اشکالات در موجود بزرگی مثل جامعه ایرانی همواره این امید هم هست که وقتی راه بیافتد قدم‌های بزرگ هم برای پیشرفت و مردم‌سالاری بردارد. کورسوهای امید را نمی‌توان بدون معرفی جایگزین‌های بهتر خاموش کرد.

ایراد: گاهی عدم انتخاب خودش مشارکت در انتخاباته.
پاسخ: روند رویدادها مثل یک رشته و طناب است. قطع آن از هرجایی، بدون در دست گرفتن طناب جدید، باعث تلفات و از دست رفتن کل جریان و نیازمند دوباره‌کاری از نو است. هرچند در مطالعه تاریخ به ملت ایران برچسب کوتاه‌نگری و کم‌صبری و دوباره‌کاری زده می‌شود.

داستان زیر در رابطه با تأثیر مشارکت و یک رأی را ببینید:
فردی داشت صدف‌های ساحل دریا را یکی‌یکی جمع می‌کرد و به دریا می‌انداخت، که این‌ها موجود زنده‌اند و تلف نشوند. به او گفتند: می‌دانی چند هزار صدف در این ساحل است؟ تو که نمی‌توانی همه آنها را به آب برگردانی. فرقی نمی‌کند در اصل ماجرا که تو چهار دانه را هم به آب برگردانی! آن فرد همچنان که صدفی در دست داشت گفت: "برای این یکی اوضاع فرق می‌کند" و آن را به داخل دریا انداخت؛ سرنوشت آن صدف تغییر کرد!

وقتی از فرهنگ و ادبیات خود غافل باشیم باید همه مباحثات و مجادلات گذشته را دوباره تکرار کنیم و به نتیجه‌ای جز اختلاف بیشتر هم نرسیم. قرار نیست همیشه صد باشیم، گاهی لازمه صفر نباشیم و دو قدم بالاتر باشیم. ما در قبال دیگران و از آن بیشتر در قبال خودمان مسئولیتی داریم؛ دست‌کم خودمان نباید تأثیرگذاری خودمان را از بین ببریم و بی‌تفاوت شویم.